آخر اي دوست نخواهي پرسيد كه دل از دوري رويت چه كشيد؟؟؟ سوخت در آتش و خاكستر شد وعده هاي تو به دادش نرسيد داغ ماتم شد و بر سينه نشست اشك حسرت شد و بر خاك چكيد آن همه عهد فراموشت شد؟؟چشم من روشن روي تو سپيد ....جان به لب آمده در ظلمت غم كي به دادم رسي اي صبح اميد آخر اين عشق مرا خواهد كشت
من به روز هستم و منتظر !!!