• وبلاگ : سلام بر هستي
  • يادداشت : ×*× خداحافظ…همين حالا×*×
  • نظرات : 2 خصوصي ، 34 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     

    اليناي عزيز بيرون از حرفها و معاني زندگي را تجربه كن.خود باد باش.خود درخت.برقص.زيبا و جانانه .با همه وجود.نگاه نكن كه ذهن هاي عقب مانده چه مي گويند.دل به تعريف آنها نبند!!از انتقادهايشان نيز ملول نباش.فقط رهايشان كن.با آنها باش،اما دور از ذهنيت هايشان.به آنها عشق بورز،اما حرفهايشان را نشنو.آنها آئينه هاي مكدرند!آنها غرض آلودند.آنها زخمي جهلند.

    به رابطه هايت هوشيار و مسئول شو.به افكار و رفتارت نيز،ناگهان خورشيدي متفاوت از دل اين توهم ديدگانت را مي نوازد به مهر و عشق.و قلبت گواهي خواهد داد كه تو در راه منزلي!!خود منزلي،خود سيمرغ هستي.خود طوري،قافي.

    سلبام خوبي. وبلاگتون خيلي جالبه. اميدوارم كه هميشه موفق باشيد باي

    سلام دوست گرامي

    خسته نباشيد

    ويبلاگ قشنگي دارين ... محشره

    به منم يه سري بزنيد ... خوشحال ميشيم

    فعلا باي باي ....

    سلام اليناي عزيزم....

    خوبي گلم ؟

    شرمنده كه تو اين مدت نتونستم به وبلاگت بيام ... اما باور كن مشكلات زيادي داشتم .... بهر حال اومد پيشت كه حلال كني .....

    شايد منم ديگه نوشتن و كنار گذاشتم .....

    آپــــــــم عزيز .....اگه دوست داشتي يه سري بزن اون طرف ......منتظرتم ...!!!

    تقديم به بهترين ابجي ام

    سلام بر رمضان ماه خدا و نزول قران
    سلام بر رمضان ماه سوزاننده گناهان همچون اتش که چوب خشک را مي سوزاند
    سلام بر روزه داران واقعي که همه اعضايشان روزه هست.
    عباداتتان مورد قبول حق

    خداي من اي خالق تمام هستي اي که بي يادت لحظه اي زيستن نتوانم دراين کوره راه زندگي به دادم برس و نگذار تا خزان گناه باغ آرزوهايم را ويران سازد به دادم برس و نگذار تا بهار عمرم به بطالت و بيهودگي بگذرد.

    الهي همواره با من باش و نگذار تا دست بي رحم روزگار جوانيم را تباه سازد.

    خداي من هر گاه از نامردميهاي روزگار به تنگ مي آيم به تو و کتاب نازنينت رو ميکنم و تو مي داني که هر گاه کلامت را ميشنوم آرام ميگيرم.

    يارب مي داني که گنهکارم آن قدر که روي آن را ندارم که خواهشي و تمنايي از تو داشته باشم ولي مگر ما گنهکاران جز تو کسي را داريم؟

    الهي مهر تو اگر نبود نميدانم چکار ميکردم در اين کوره راه زندگي اگر اميدم به کرمت نبود چسان زندگي را تحمل ميکردم؟

    مرده بدم زنده شدم . گريه بدم خنده شدم. دولت عشق آمدو من دولت پاينده شدم / سلام عزيز با غزلي جديد به روزم و منتظر !

    سلام و درود فراوان برشما دوست عزيز روز ميلاد

    کريم اهل بيت حضرت امام حسن مجتبي (ع) بر شما و خانواده محترمتان

    مبارک باشد، آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما را از درگاه پاک خداوند متعال دارم

    التماس دعا ...و در پناه حق ........................

    بظلمت ز نور خدا مي گريزي

    تو لب تشنه ز آب بقا مي گريزي

    ز مادر بود مهربانتر خدايت

    تو جاهل به غم از خدا مي گريزي

    خدا خواست تا که هدايت نمائيد

    تو که بي جوابي چرا مي گريزي

    غفرواالي الله فرموده يزدان

    تو بايد ز نقش هوا بگريزي

    بهر جا روي سايه لطف رحمان

    زدنبالت آيد ...کجا مي گريزي

    اگر ميگريزي ز بيگانه بگريز

    چرا آخر از آشنا مي گريزي

    سرا پاي درد و محتاج درمان

    چرا از طبيب و دوا مي گريزي

    شفاي تو در بارگاه خداست

    چرا آخر از اين سرا مي گريزي

    بيا اي گنه کار آلوده نفس

    از درياي رحمت چرا مي گريزي

    درود ...

    واقعا حيفه ... كاش مي نوشتي براي چي ...

    در هر حال ايام به كام الينا بانو !!

    تابعد ... ( اگه بعدي هم باشه )

    سلام و درود بر شما و قلم توانمندتان ...ضمن آرزوي تندرستي و سعادتمندي شما از درگاه خداوند متعال و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه پر فضيلت با ستحضار ميرساند کلبه درويشي حقير با مطلبي .با عنوان ضيافتي به ميزباني خدا بروز شده است خوشحال ميشوم تشريف بياوريد منتظر حضور گرم و قدوم سبز شما مثل هميشه هستم ... در پناه حق ...

    اگر لذت و ترک لذت را بداني .....دگر لذت نفس را لذت نخواني .....هزاران در خلق ، برخود ببندي ....

    گرت باز باشد ، دري آسماني ...سفره هاي علوي کند ، مرغ جانت ...گر از چنبر آز ، باز راني ..........التماس دعا

    درد و نيا ز .... ما

    صنما ما از راه دور و دراز آمده ايم

    بسر کوي تو با درد و نياز آمده ايم

    گو ز نزديک تو آهسته و هوشيار شديم

    مست و آشفته نزديک تو باز آمده ايم

    آمده ايم خريدار ميرويم بي سرود

    نه فروشنده تسبيح و جا نماز آمده ايم

    يک زمان گرم کن از مستي ما محفل خويش

    که ز مستي بر تو گرم فراز آمده ايم

    گر چه در فراق تو زار و نزاريم چو شمع

    از پي سوزش و بهر گداز آمده ايم

    بر اميد $("div.commhtm img").each(function () { if ($(this).attr("em") != null) { $(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif"); } });

       1   2   3      >